«اعتماد به آمریکا» چگونه باعث شکست نهضتِ نفت شد؟

«خط رهبری» به مناسبت سالروز ملی شدن نفت، در این گزارش تحلیلی روایت تاریخی نفت ایران از دوران امتیازات استعماری تا نهضتِ ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را بررسی کرده است.
کد خبر : 100000
تاریخ انتشار :چهارشنبه 29 اسفند 1403 - 20:55

به گزارش خط بازار؛ حدود ۱۵۳ سال پیش در یکی از گرم‌ترین روزهای تابستان قراردادی با رهنمودهای صدر اعظم انگلیسی مشرب ایران، میرزا حسین خان معروف به سپهسالار شکل گرفت که رویتر نام داشت. بر اساس این قرارداد بود که ناصرالدین شاه تمامی منابع ثروت ایران را به بارون ژولیس رویتر به بهانه “ترقی دادن ایران” تفویض کرد. قراردادی که در ۲۴ فقره چیزی حدود ۷۰ سال سلطه غرب بر ایران را تثبیت می‌کرد. البته اگرچه این قرارداد ننگین را شاه و میرزا حسین خان سپهسالار و چند تن از وزرا و رجال دیگر امضا و تصدیق کردند اما با نامه تاریخی حاج ملا علی کنی ملغی شد.

ننگ شصت ساله

هنوز رنج ننگ قرارداد سال ۱۸۷۲ میلادی بر سینه ملت ایران سنگینی می‌کرد که در سال ۱۹۰۰ میلادی شخصی به نام کتابچی خان به اروپا رفت و به انگلیسی‌ها اطلاع داد که ظاهراً در جنوب ایران نفت وجود دارد. همین شخص بود که اکتشاف نفت ایران را به ولف، سفیر قبلی انگلیس پیشنهاد کرد و او هم دارسی را برای این کار معرفی نمود.امین سلطان، صدر اعظم مظفرالدین شاه امتیاز استخراج نفت، گاز و قیر ایران را به شرکت دارسی اعطا کرد. سپس حق نصب پالایشگاه و لوله کشی را تا بیش از ۶۰ سال به دارسی واگذار کرد از این رو منابع نفتی شوش، بوشهر و قصر شیرین به دارسی تحویل داده شد و در مقابل حدود ۱۶ درصد سود سالانه به ایران تعلق گرفت.در سال ۱۹۰۸ میلادی اولین چاه نفت در مسجد سلیمان در عمق ۳۶۰ متری به نتیجه مطلوب رسید و نفت با فشار بسیار زیاد فوران کرد و بدین ترتیب در آوریل ۱۹۰۹ منجر به تشکیل شرکت نفت ایران و انگلیس شد. این امر به موفقیت انگلیس‌ها در جنگ کمک بسیاری کرد و سوخت کشتی‌های انگليسي از زغال سنگ به نفت تغییر کرد. در واقع آنها «نفت ما را میبردند، تمدّن خودشان را میساختند، کارخانه‌هاى خودشان را راه مى‌انداختند و در دوران جنگى که بود، از این نفت براى پیروزى خودشان استفاده میکردند و یک چیز مختصرى هم به ما میدادند.»۱۳۹۸/۰۲/۱۱ اینگونه بود که دولت انگلیس مالک اصلی چاه‌های نفت ایران شد و مردم ایران کارگران او. آنها «سالهاى متمادى این گنج را استخراج کردند و خوردند؛ بى‌آنکه به روى مبارکشان بیاورند که این غصبِ مالِ ملت ایران است.» ۱۳۷۳/۱۱/۱۴
پرونال لندن، مورخ معروف انگلیسی درباره نفت ایران می‌گوید: «مایع سیاهی که راه خود را در فاصله ۱۴۵ مایلی جزیره آبادان در ظلمت معادن پیدا می‌کند، یک روز ثابت خواهد کرد که خون لازم برای وجود ما [بریتانیا] خواهد بود.»آری آن روزی که «به یکی از شاه‌ها گفتند یک مادّه‌ی بدبوی سیاه‌رنگ منحوسی به نام نفت از یک جاهایی جوشیده، این خارجی‌ها، بیچاره‌ها، حاضرند بیایند این را بردارند ببرند؛ اجازه بدهیم ببرند؛ او هم گفت: خیلی خب، ببرند راحت بشویم» ۱۴۰۱/۰۷/۲۷ نمی‌دانست این ماده سیاه، شریان حیاتی کشورهای استعمارگری همچون بریتانیا است که قرار است همچون زالو ثروت ملت ایران را بمکد و بزرگ شود.این دست درازی به ثروت ملی ایران مختص انگلیس نبود، روس‌ها در خلال جنگ موفق شدند امتیازاتی را در زمینه نفت ایران به دست بیاورند در سال ۱۹۱۶ بود که فردی به نام خوشتاریا از اتباع روسیه امتیاز استخراج نفت در بخشی از مازندران را از محمد ولی خان تنکابنی خرید. در همین سال بود که دولت روسیه ایران را مجبور کرد استخراج نفت و گاز طبیعی و قیر و موم را در سراسر گیلان و مازندران و استرآباد به مدت ۷۰ سال به خوشتاریا واگذار کند اگرچه به دلیل سقوط رژیم تزاری در روسیه هیچ اقدامی در ایران انجام نگرفت اما بعدها همین قرارداد دستاویز دولت کمونیستی شوروی برای اخذ امتیاز از ایران در زمینه نفت شمال شد.
اقدام رضاخان، ننگی بر ننگ دیگر
«مدّت زمانى از انعقاد قرار داد شصت‌ساله نگذشته بود که رضا خان را بر سرِ کار آوردند.» ۱۳۷۳/۱۱/۱۴ او که به کمک انگلیسی‌ها بر مسند پادشاهی نشسته بود سعی کرد مأمور تأمین اهداف آنها در کشور باشد از جمله، تصویب قرارداد ۱۹۳۳. ماجرا از این قرار بود: «او به فکر افتاد اگر بشود، پول بیشترى بابت نفت از آن‌ها بگیرد. البته سرسپردگى او به جاى خود محفوظ بود؛ اما بالاخره هر نوکرى، گاهى به این فکر مى‌افتد که مقدار بیشترى پول از ارباب خود اخّاذى کند! مزاج قلدرمآبانه‌ى او به کمکش آمد تا با قرارداد دارسى که هنوز سى سال دیگر مانده بود تا به سر آید، برخوردِ قلدرانه کند. یعنى وارد هیئت دولت شد و قرارداد دارسى را در بخارى انداخت و سوزاند! وقتى به او گفتند «از مدّت قرارداد، سى سال دیگر باقى مانده است» گفت: «این چه قراردادى است! باید بابت نفت، پول بیشترى به ما بدهند.» آن وقت، طرفش کیست‌؟ یک کمپانى انگلیسى! به مجرّد اینکه رضا خان با قرارداد دارسى چنین برخوردى کرد، حکومت انگلیس وارد میدان شد و هاى‌وهوى و سر و صدا به راه انداخت. نهایتاً انگلیسى‌ها… کارى کردند که همین قرار داد را که فقط سى سال دیگر از اعتبارش مانده بود، به مدّتِ شصت سال دیگر تمدید کرد!» ۱۳۷۳/۱۱/۱۴ و در واقع «این، کاری بود که انگلیسیها از زمان قاجاریه تا پایان حکومت رضاخان در ارتباط با نفتِ ایران کردند.» ۱۳۷۳/۱۱/۱۴
گام‌های اول ملی شدن صنعت نفت
بعد از سرنگونی رضاخان و بالاگرفتن موج ضداستعماری مردم، مجلس دوره چهاردهم، به پیشنهاد دکتر مصدق طرحی را به تصویب رسانید که به موجب آن، دولت‌ها از مذاکره درباره اعطای امتیاز نفت به خارجیان منع شدند. پس از افشاگری‌های دکتر مصدق و اعلامیه شدیداللحنِ آیت‌الله کاشانی علیه شرکت نفت انگلیس، دولت انگلستان که در صدد تغییر اوضاع به نفع خود بود، حادثه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی (ساختگی یا واقعی) به شاه را به وجود آورد و آیت‌الله کاشانی نیز به لبنان تبعید شد.
در این میان محمدرضا شاه در سال ۱۳۲۶ به انگلستان سفر کرد و تحت تاثیر سیاست‌های انگلیس و آمریکا بر آن شد تا موج جدیدی از استبداد را ایجاد کند و آن چیزی نبود جز تشکیل یک مجلس فرمایشی با برگزاری انتخاباتی که مردم در آن نقشی نداشتند. تحصن و اعتراض مصدق و تعداد دیگری از رجال و همچنین قتل عبدالحسین هژیر توسط فداییان اسلام سبب ابطال مجلس پانزدهم شد. بدین ترتیب در انتخابات بعد بود که دکتر مصدق و تعدادی از پیروان او به عنوان نمایندگان تهران به مجلس راه یافتند و آیت الله کاشانی نیز در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ پس از ۱۸ ماه تبعید در لبنان با استقبال مردم وارد تهران شد و به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شد.
مجلس شانزدهم با حضور دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی تشکیل شد و پیام آیت‌الله کاشانی با این مضمون که “نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار می‌کند و قرارداد قانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمی‌تواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم کند”، توسط مصدق قرائت شد. پس از آن، علما و مجتهدین بزرگی با صدور اعلامیه‌هایی و نیز در پاسخ به استفتائات مردم، بر لزوم ملی کردن صنعت نفت و حمایت از آیت‌الله کاشانی تاکید کردند. از این‌رو، انگیزه اصلی مردم در حمایت از این نهضت، اعتقادات مذهبی آنان بود: «اگر علما نبودند و انگیزه‌ی دینی نبود، قطعاً نهضت ملّی شدن صنعت نفت پیش نمیرفت.» ‌۱۳۹۵/۱۰/۱۹

آیت‌الله کاشانی، نفر اول در ملی شدن صنعت نفت

«آیت‌الله کاشانى کسى است که اگر او نبود، نهضت ملى شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمى‌پیوست.» ۱۳۸۰/۰۸/۲۰ «امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به این روحانى مجاهد و مبارز، چنان توفانى به راه انداخت که همه‌ى دشمنان را پس زد و انگلیسى‌ها و دیگران حساب کار خود را کردند و فهمیدند که مبارزه با این عالم روحانى به جایى نخواهد رسید.» ۱۳۸۰/۰۸/۲۰ شاه که بیداری و اتحاد مردم را دید، سپهبد رزم آرا را که فردی دیکتاتور و حامی منافع انگلستان بود، به نخست وزیری منصوب کرد. او با تلاش فراوان، سعی کرد تا قرارداد الحاقی «گس – گلشائیان» را به تصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت کرد اما کمی بعد توسط فدائیان اسلام ترور شد. با خروج او از صحنه سیاسی و سپس استعفای حسین اعلا که به جای او نشسته بود، مصدق نخست وزیر شد و سرانجام، لایحه ملی شدن نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس به تصویب رسید. با قدرت گرفتن دکتر مصدق، طبق قانون هیئتی مامور اجرای ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت انگلیسی شد. آیت‌الله کاشانی نیز در این دوران با تمام قدرت از حکومت دکتر مصدق حمایت می‌کرد و مردم را به تقویت دولت فرا می‌خواند حتی آن زمان که برخی به دلیل بعضی از انتصابات در کابینه با دکتر مصدق مخالفت می‌کردند آیت‌الله کاشانی ایشان را در انتخاب همکارانش آزاد گذاشت. دوره اول دولت که همزمان با اوج‌گیری مبارزات نهضت نفت بود با حمایت آیت‌الله کاشانی دوران موفقیت و وحدت بود و دولت با اتکا به پشتوانه مردمی حادثه‌ها را با موفقیت پشت سر می‌گذاشت.

میدان‌دارانِ حقیقی

«در همه‌ى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است… در قضیه‌ى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دهه‌ى ۳۰ شمسى در کشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقیت‌آور بود.» ۱۳۹۰/۰۷/۲۰ این مهم با مجاهدت‌های آیت‌الله کاشانی محقق شد: «مرحوم کاشانى کسى است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملى شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ و الاّ حمایت مردم جلب نمى‌شد. کسى مصدّق را نمى‌شناخت؛ کسى معناى ملى شدن صنعت نفت را نمى‌دانست.»۱۳۸۰/۰۸/۲۰آیت‌الله کاشانی علاوه بر بسیج مردمی، حتی زمانی که دولت مصدق از هر سو مورد هجوم قرار گرفت در اجتماعی که به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام تشکیل شده بود نوشت که دشمن به دلیل شکست از ملت ایران به دنبال شعار کهنه و آزموده “تفرقه بینداز و حکومت کن” است و می‌خواهد با ایجاد پراکندگی، دودستگی، نفاق و اختلاف بین طبقات افراد ملت صفوف فشرده ملت قهرمان ایران را پراکنده و ضعیف کند. لذا باید مراقب بود.
اما در چنین شرایطی دکتر مصدق، به خاطر اختلاف با شاه در مورد تصدی سمت وزارت جنگ، در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ بدون مشورت و حتی اطلاع آیت‌الله کاشانی و دیگر همرزمانش استعفای خود را تسلیم شاه کرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه را که فردی مورد اعتماد دربار بود، بر سرکار آورد. آیت‌الله کاشانی مردم را به مبارزه دعوت کرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند یاد کرد که اگر قوام برکنار نشود، اعلام جهاد می‌کند و شخصا کفن پوشیده، مردم را همراهی خواهد کرد. همچنین ایشان در پاسخی تند به فرستاده شاه گفت اگر مصدق بر سر کار برنگردد شخصا به خیابان خواهم آمد و مبارزه را متوجه دربار خواهم کرد. سرانجام، با قیام ملت در ۳۰ تیر، به رهبری آیت‌الله کاشانی، شاه به برکناری قوام تن داده و مصدق با سربلندی، با در اختیار گرفتن سمت وزارت دفاع به پست نخست وزیری بازگشت.

زمزمه‌های تفرقه

اما دکتر مصدق متأسفانه با انتخاب احمد وثوق به عنوان معاون وزارت دفاع، اعتراضات را حتی از جانب آیت‌الله کاشانی به سمت خود فراخواند. چراکه سرلشکر وثوق کسی بود که چند روز قبل از آن، به عنوان فرمانده ژاندارمری، دستور شلیک به کفن‌پوشان قیام ۳۰ تیر را صادر کرده بود. اما دکتر مصدق در جواب اعتراضات به حق آیت‌الله کاشانی در ششم مرداد ۱۳۳۱ نامه تندی به آیت‌الله کاشانی نوشت و از ایشان خواست که از هرگونه دخالت در امور سیاسی کشور خودداری کنند. در نهایت دو دلیل عمده یعنی مخالفت مجلس با تقاضای تمدید اختیارات قانونگذاری دولت و انحلال مجلس توسط دولت شکاف بین موافقان ملی شدن صنعت نفت را بیشتر کرد.

کودتای ۲۸ مرداد

به این ترتیب کودتای ۲۸ مرداد تنها شانزده روز پس از انحلال مجلس به اجراء در آمد چرا که دیگر، سنگری به نام مجلس برای افشای نقشه‌ها و توطئه‌های دشمنان وجود نداشت و دست شاه و حامیان داخلی و خارجی‌اش برای اجرای نقشه کودتا به سرکردگی سرلشکر زاهدی باز بود. این موضوع را آیت‌الله کاشانی با نامه‌ای مفصل به مصدق هشدار داده بود اما گویا مصدق سیاست مماشات با توطئه‌گران را برگزیده و همچنان امیدوار به حمایت مردم بود: «مصدق دید مردم آمدند توى خیابانها و شعار دادند و «یا مرگ یا مصدق» گفتند و یک عده‌اى کشته شدند، مطلب بر او مشتبه شد، خیال کرد این مردم از او حمایت مى‌کنند، نفهمید که مردم از دین و از احساسات دینیشان حمایت مى‌کنند.» ۱۳۶۳/۰۴/۲۹از سوی دیگر «مرحوم آیت‌الله‌کاشانى مى‌خواست اسلام پیاده بشود، لذا بود که بر روى افکار اسلامى، احکام اسلامى پافشارى مى‌کرد. این از نظر ملى‌گراهاى آن روز یک نوع ارتجاع به حساب مى‌آمد.» ۱۳۶۳/۰۴/۲۹ اما عاقبت این شد که با جدایی مصدق از روحانیت دیگر خبری از حمایت مردم نبود با این که شاه فراری بود و مصدق با سمت وزارت دفاع بر سر قدرت بود، کودتا به وقوع پیوست. و این دقیقا همان چیزی بود که دشمن می‌خواست.

تراژدیِ یک اعتماد

همچنین مصدق که در زمان نخست وزیری‌اش اعتماد زیادی به آمریکایی‌ها داشت، روابط با آنها را افزایش داد. او عقیده داشت برای مقابله با انگلیس می‌توان روی آمریکا حساب کرد و از این جهت به کمک آمریکا چشم امید دوخته بود. اما این خوشبینی نتیجه مطلوبی برای کشور به‌همراه نداشت چرا که «آمریکایی‌ها آمدند وسط میدان و در یک کشور مستقل با یک دولتی که دولت ملّی و مردمی هم بود و به آنها اعتماد هم کرده بود… کودتا کردند.» ۱۳۹۸/۰۸/۱۲در واقع «کودتای بیست‌و‌هشتم مرداد نه به‌وسیله‌ی انگلیس [بلکه] ‌به‌وسیله‌ی آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق.» ‌۱۳۹۶/۱۱/۸بعد از وقوع کودتا «وضع نفت بدتر از قبل شد؛ یعنی کنسرسیومی که بعد از قضایای بیست و هشتم مرداد در کشور به وجود آوردند، خیلی وضعش بدتر بود از آنچه قبلاً وجود داشت؛ یعنی اگر قبلاً دست انگلیس بود، حالا دست انگلیس و آمریکا (بود).» ۱۳۹۴/۱۰/۱۹و در پایان حاصل اعتماد مصدق به آمریکا این شد که آمریکا وزیر ایران را که نه‌تنها به آنها حسن ظن داشت بلکه ارادت داشت را تا پایان عمر به قلعه احمد آباد فرستاد تا به گفته خودش هر روز آرزوی مرگ کند. آری، «هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.» ۱۳۹۲/۰۸/۱۲
منبع: فارس
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

css.php