چین چگونه چین شد

چین در چند دهه اخیر با ترکیب توسعه اقتصادی، تقویت ملی‌گرایی و دیپلماسی فعال، جایگاه خود را از حاشیه به مرکز توجه جهان رسانده و نه تنها موازنه قدرت در آسیا بلکه قواعد نظم بین‌الملل را تحت تاثیر قرار داده است.
کد خبر : 121295
تاریخ انتشار :چهارشنبه 5 شهریور 1404 - 15:39
به گزارش خط بازار؛ چین در چهار دهه اخیر یکی از چشمگیرترین تحولات قدرت در نظام بین‌الملل را تجربه کرده است؛ از کشوری که در اواخر دهه ۱۹۷۰ فقیر، منزوی و گرفتار میراث سال‌های پرآشوب مائو بود، به قدرتی جهانی تبدیل شده که امروز نه تنها در اقتصاد بلکه در حوزه‌های نظامی، فناوری و دیپلماسی نیز به عنوان رقیبی برای آمریکا و چالشی برای نظم بین‌الملل موجود شناخته می‌شود.
پایگاه تحلیلی Asan Forum در گزارشی به قلم ژائو سویی‌شن این روند را در قالب پنج مرحله پیوسته بررسی می‌کند؛ مراحلی که هر کدام با اتخاذ راهبردی تازه، هم بنیان‌های داخلی قدرت چین را تقویت کرده و هم جایگاه این کشور در جهان را ارتقا داده است.
مرحله نخست: اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز (دنگ شیائوپینگ)
آغاز این مسیر به دوران «دنگ شیائوپینگ» بازمی‌گردد. پس از سال‌ها انزوا و ناکامی اقتصادی در دوران مائو، دنگ در اواخر دهه ۱۹۷۰ سیاستی را اتخاذ کرد که به اصلاحات و درهای باز مشهور شد. وی با تاکید بر عمل‌گرایی، از ایدئولوژی خشک کمونیستی فاصله گرفت و اقتصاد بازارمحور را در چارچوبی سوسیالیستی وارد چین کرد.
ایجاد مناطق ویژه اقتصادی، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و گشودن درهای کشور به روی تجارت جهانی موجب شد چین وارد مدار اقتصاد جهانی شود. این دوره بیش از هر چیز بر پایه‌گذاری رشد اقتصادی پایدار متمرکز بود؛ رشدی که بستر لازم برای مراحل بعدی قدرت‌یابی چین را فراهم آورد.
مرحله دوم: نهادینه‌سازی رشد و ورود به اقتصاد جهانی (جیانگ زمین)
در دهه ۱۹۹۰، «جیانگ زمین» این روند را با تثبیت رشد اقتصادی و پیوند عمیق‌تر چین با اقتصاد جهانی ادامه داد. مهم‌ترین نقطه عطف این دوره پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱ بود. این اقدام، اقتصاد چین را به شبکه‌ای گسترده از تجارت و سرمایه‌گذاری جهانی متصل کرد و راه را برای جهش بی‌سابقه در صادرات و صنعت باز نمود.
سیاست خارجی چین نیز در این مرحله بر چندجانبه‌گرایی و ایفای نقش یک بازیگر مسئول در نظام بین‌الملل تاکید داشت. با این حال، در پسِ این چهره تعامل‌گرا، نشانه‌های اولیه اعتمادبه‌نفس ملی‌گرایانه و تلاش برای کسب جایگاه برتر جهانی نمایان شد.
مرحله سوم: توسعه هماهنگ و عدالت اجتماعی (هو جین‌تائو)
با آغاز قرن بیست‌ویکم و افزایش شکاف‌های اجتماعی ناشی از رشد سریع اقتصادی، «هو جین‌تائو» راهبردی را در پیش گرفت که بر توسعه هماهنگ و جامعه‌ای هماهنگ تمرکز داشت. هدف وی کاهش نابرابری‌های منطقه‌ای، تقویت نظام رفاه اجتماعی و ایجاد تعادل میان رشد اقتصادی و انسجام داخلی بود.
از منظر خارجی، چین در این دوره شعار ظهور مسالمت‌آمیز را مطرح کرد تا نگرانی‌های جهانی درباره قدرت‌یابی خود را کاهش دهد. با این حال، همزمان با افزایش توان اقتصادی و نظامی، تنش‌های منطقه‌ای، به ویژه بر سر دریای جنوبی چین نیز بیشتر شد. این دوره را می‌توان مرحله‌ای دانست که چین همزمان بر تثبیت داخلی و گسترش نفوذ منطقه‌ای متمرکز شد.
مرحله چهارم: تمرکز قدرت و ابتکار کمربند و جاده (شی جین‌پینگ – آغاز دوران)
با روی کار آمدن «شی جین‌پینگ» در سال ۲۰۱۲، مسیر چین وارد مرحله‌ای تازه شد. شی برخلاف رهبران پیشین، تمرکز قدرت را به شدت افزایش داد و نقش حزب کمونیست را به مرکز همه عرصه‌ها بازگرداند. وی با بهره‌گیری از گفتمان ملی‌گرایی و احیای رویای چینی، تلاش کرد اعتمادبه‌نفس ملی را تقویت کند. مهم‌ترین نماد این دوره، ابتکار یک کمربند – یک جاده است؛ پروژه‌ای عظیم اقتصادی و ژئوپلیتیک برای گسترش نفوذ چین در آسیا، آفریقا و اروپا. در این مرحله، سیاست خارجی چین از حالت دفاعی و احتیاط‌آمیز خارج شد و جنبه‌ای فعال و راهبردی پیدا کرد.
مرحله پنجم: چین به عنوان قدرتی جهانی
مرحله کنونی، اوج این مسیر توصیف می‌شود؛ چین امروز با ترکیبی از رشد اقتصادی چشمگیر، توسعه فناوری پیشرفته، قدرت نظامی رو به گسترش و دیپلماسی فعال، خود را نه تنها به عنوان یک قدرت منطقه‌ای بلکه به عنوان رقیبی جهانی برای آمریکا معرفی کرده است.
در این مرحله، چین دیگر صرفا به دنبال ادغام در نظم موجود نیست بلکه به دنبال بازتعریف قواعد نظم بین‌الملل است. از چالش‌گری در سازمان‌های بین‌المللی تا ایجاد نهادهای جدید مالی و توسعه‌ای مانند بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا، همه نشانه‌هایی است از اینکه چین خود را محور شکل‌دهی نظم آینده می‌داند.
پنج خیزش در پیوستگی
تحلیل ژائو سویی‌شن نشان می‌دهد که این پنج مرحله نه مجموعه‌ای گسسته بلکه روندی پیوسته‌اند. هر مرحله بر دستاوردهای مرحله پیشین بنا شده و زمینه را برای جهش بعدی فراهم کرده است. اصلاحات اقتصادی دنگ بستر رشد را ایجاد کرد؛ جیانگ این رشد را نهادینه و جهانی کرد؛ هو بر انسجام داخلی و کاهش شکاف‌ها تمرکز داشت؛ شی این ظرفیت‌ها را به پروژه‌ای جهانی پیوند زد و اکنون چین در جایگاهی قرار گرفته که نظم بین‌الملل را به چالش می‌کشد.
این روایت نشان می‌دهد که درک آینده روابط بین‌الملل بدون شناخت روند قدرت‌یابی چین ممکن نیست. پکن دیگر تنها یک قدرت در حال ظهور نیست، بلکه بازیگری است که با ترکیب اقتصاد، سیاست، ملی‌گرایی و دیپلماسی فعال، به دنبال مرکزیت در نظام جهانی است.
منبع: فارس
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

css.php