سریال «سووشون» که هیچگاه نتوانست به اثری مهم تبدیل شود با پخش صحنههایی چون رقص زنان در شبکه نمایش خانگی کارکرد تولیداتی چون عشق ابدی را با مجوز ساترا دنبال میکند.
به گزارش خط بازار؛ بازگشت سریال سووشون به چرخه تولید و پخش، نه با استقبال و نقد مثبت، بلکه با تکرار همان حواشی و خطاهایی همراه شد که پیش از این به توقیف آن انجامیده بود.
پروژه عظیم و پرهزینهای که میتوانست با اتکا به شاهکار ادبی سیمین دانشور، به یک نقطه عطف در سریالسازی ایرانی تبدیل شود، امروز تنها به تلاشی ناکام برای دیده شدن از طریق جنجالهای بیمحتوا تبدیل شده است.
سکانس رقص آزاده صمدی در نقش کاراکتر هندی در قسمتهای اخیر، نه یک اتفاق تصادفی، بلکه نمادی از یک رویکرد بیمارگونه است که هم از سوی سازندگان و هم از سوی نهادهای نظارتی به نمایش گذاشته شده است.

ضعف بنیادین در محتوا: از شاهکار ادبی تا محصول زرد
سریال در طول پخش خود، نتوانست از پتانسیلهای عمیق رمان دانشور بهره ببرد. شخصیتپردازیهای پیچیده زری و یوسف، تقابلهای فکری و سیاسی، و تصویر دقیق جامعه ایران در دوران جنگ جهانی دوم، همه در سایه روایتی سطحی و کشدار گم شدند.
سریال به جای تمرکز بر عمق داستان، تلاش کرد تا با سکانسهای حاشیهساز و غیرضروری، توجه مخاطبی را جلب کند که از کیفیت پایین اثر دلزده شده بود. نمایش سکانسهای رقص، در کنار آنکه هیچ کارکرد روایی مهمی برای پیشبرد داستان ندارد، تنها ابزاری برای ایجاد هیاهو و جذب مخاطب از طریق وایرال شدن و انتشار کلیپها در فضای مجازی است.
این استراتژی، سووشون را از یک اثر فرهنگی به یک محصول تجاری زرد تنزل داده است. به نظر میرسد سازندگان، پس از شکست در خلق اثری قوی، تنها راه دیده شدن را در استفاده از محتوایی میدانند که پیشتر باعث توقیف سریال شده بود.

سریال «سووشون» و قبحشکنیهای هنری و اجتماعی
تکرار نمایش سکانسهای رقص در سریال «سووشون»، فارغ از حواشی مربوط به مجوز و پلتفرمها، یک پدیده فرهنگی و اجتماعی است که پیامدهای عمیقتری دارد.
این اقدام، نه تنها از نظر هنری قابل دفاع نیست، بلکه به طور سیستماتیک در حال قبحشکنی و عادیسازی محتوایی است که با هنجارهای رسمی جامعه ایران در تضاد است. این رویکرد، در نهایت به تضعیف هویت فرهنگی و از بین بردن مرزهای اخلاقی در رسانه منجر میشود.
قبحشکنی و تضعیف چارچوبهای فرهنگی
وجود چنین صحنههایی در یک سریال با مجوز رسمی، به تدریج مرزهای فرهنگی را در ذهن مخاطب از بین میبرد. وقتی یک محتوای خاص که پیشتر در دسته خط قرمز قرار داشته، با تأیید نهادهای نظارتی به نمایش درمیآید، این پیام را به جامعه و به خصوص نسل جوان منتقل میکند که هنجارهای گذشته دیگر اعتباری ندارند. وایرال شدن گسترده چنین محتواهایی با تیترهایی نظیر «کی فکرش رو میکرد یک روز …» گواه همین اتفاق است.

این فرآیند، یک قبحشکنی تدریجی است؛ ابتدا با نمایش یک رقص نمادین، سپس با رقصهای صریحتر و در نهایت با عادیسازی کامل رفتارهایی که پیشتر از نظر قانونی و اجتماعی پذیرفته نبودند. این روند، جامعه را به سمت یک آشفتگی هنجاری سوق میدهد، جایی که دیگر هیچ قاعده و مرز مشخصی برای تولید محتوا وجود ندارد.
پیامدهای اجتماعی و اخلاقی
از منظر جامعهشناختی، رسانهها نقش مهمی در شکلدهی به ارزشها و هنجارها دارند. وقتی یک سریال، با هزینههای گزاف، به جای ترویج مضامین عمیق و ارزشمند، به دنبال نمایش صحنههای جنجالی است، عملاً در حال آموزش یک الگوی رفتاری اشتباه است. این الگو به مخاطب میآموزد که برای دیده شدن و موفقیت، باید از طریق جنجال و نقض هنجارها عمل کرد.
این آموزش غیرمستقیم، به ویژه برای نسل جدید، خطرناک است؛ زیرا آنها را به سمت ارزشهای سطحی و مبتنی بر دیده شدن سوق میدهد، در حالی که ارزشهای عمیقتر مانند تلاش برای محتوای باکیفیت و اصیل به حاشیه رانده میشوند.علاوه بر این، این رویکرد به تضعیف خانوادهها و نهادهای آموزشی در امر تربیت اخلاقی منجر میشود.
وقتی خانوادهها تلاش میکنند ارزشهای خاصی را به فرزندان خود منتقل کنند، اما رسانههای رسمی با نمایش محتوای متناقض، این تلاشها را خنثی میکنند، یک شکاف فرهنگی عمیق ایجاد میشود.
نادیده گرفتن اولویتهای هنری
از دیدگاه هنری، نمایش این صحنهها نشان از فقر خلاقیت تیم سازنده دارد. یک اثر هنری بزرگ، نیازی به حواشی ندارد تا دیده شود. «سووشون» به عنوان یک رمان کلاسیک، سرشار از پتانسیلهای دراماتیک و روایی است که میتوانست با تمرکز بر آنها، یک شاهکار تلویزیونی خلق کند.از اساس باید فهمید که در خلق یک اثر هنری شکل نگارش رمان با ساخت یک سریال متفاوت است؛ عدم فهم همین تفاوت باعث شده تا سووشون تبدیل به یک اثر حوصله سربر و البته در مواردی غیر قابل پخش شود.
در واقع اقتباس از یک رمان دست تیم تولید را برای برداشت روایتها و گرههای داستانی باز میکند اما تیم تولید به جای عمیق شدن در داستان، به دنبال میانبرهای سخیف و نشان دادن جزئیات کمتر مربوط به داستان کرده استدر نهایت، تکرار این اشتباهات در سریال «سووشون» نشان میدهد که این پروژه نه تنها از لحاظ محتوایی، بلکه از نظر اخلاقی و اجتماعی نیز دچار ضعفهای بنیادین است. این سریال به جای ارتقاء فرهنگ، به یک ابزار برای تضعیف هنجارها و تخریب مرزهای اخلاقی تبدیل شده است.
ساترا و نادیده گرفتن قوانین و تخریب اعتبار
در این میان، نقش ساترا به عنوان نهاد ناظر، سؤالبرانگیزتر از همیشه است. این سازمان پیش از این به دلیل همین تخلفات بر توقیف این سریال اصرار کرده بود اما با صدور مجوز برای پخش مجدد این سکانسها، عملاً اعتبار خود را زیر سؤال برده است.صدور مجوز برای چنین محتوایی، مرز بین تولیدات رسمی و قانونی با محصولات زیرزمینی را از بین میبرد.
چرا باید یک تولیدکننده به دنبال کسب مجوزهای دشوار و پیچیده باشد، وقتی که یک سریال با بودجه عظیم، میتواند به راحتی محتوایی مشابه با تولیدات غیرقانونی مانند «عشق ابدی» یا «زن روز» را به نمایش بگذارد؟ این رویکرد، نه تنها به نهادهای نظارتی آسیب میرساند، بلکه به کل صنعت نمایش خانگی لطمه میزند و آن را به سمت هرج و مرج سوق میدهد.
سووشون، نمونهای از شکست پروژه فرهنگی
سووشون به عنوان یک پروژه فرهنگی، یک شکست تمامعیار است. شکست در اقتباس، شکست در روایت و شکست در رسیدن به کیفیت مطلوب. اما از آن مهمتر، این سریال نمادی از شکست در سیستم فرهنگی و نظارتی کشور است. جایی که تولیدکنندگان به حاشیه روی میآورند و نهادهای نظارتی نیز با دادن مجوز به این حواشی، عملاً به این چرخه معیوب دامن میزنند تا نمونههای داخلی عشق ابدی هم تولید شود.
منبع: فارس
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰